|
گفتوگوی «وطن امروز» با اهالی کتاب و رسانه در آستانه رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»
ژاپنیزاده ایرانی
گروه فرهنگ و هنر: ماجرای مهاجران همیشه ماجرای شیرینی نیست، آن هم در روزگار ما. این روزها معمولا قصه مهاجرت، درآمیخته با تلخیهایی است که زندگی مهاجران را تحت تاثیر قرار داده است. دوری از وطن، هماره با غمی همراه است که تا آخرین روزهای عمر با انسان باقی میماند. برای برخی اما همه چیز متفاوت است. باورها گاهی آنقدر در جان آدمی ریشه میکنند که «وطن» را جایی مییابد که در آن داراییهای ارزشمندی پیدا کرده است؛ داراییهایی که مشابهشان در هیچ جای جهان نیست. اتفاقی که برای خانم یامامورا، مهاجر سرزمین آفتاب، پس از مهاجرت به ایران رخ داد، از این جنس بود. از جنس رسیدن به باورهایی که خانم یامامورا، یا همان سبا بابایی، آنها را در هیچ کجای جهان نمییافت. باورهایی عقیدتی که اتفاقا به جهاد نیز گره خورده است. سبا بابایی تنها مادر شهید دفاعمقدس با اصالت ژاپنی به شمار میرود که فرزند شهیدش جوان ۱۹ سالهای بود که هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای زیادی داشت و هم در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن کم، راهی جبههها شد تا بتواند دفاع از اسلام و ایران را در کارنامه خود ثبت کند. محمد بابایی در عملیات والفجر یک، در منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. سبا بابایی در خانوادهای بودایی در ژاپن متولد شد؛ در ۲۰ سالگی با جوانی مسلمان و ایرانی آشنا شد و تحت تاثیر اخلاق اسلامی این جوان مسلمان به دین اسلام مشرف شده و با الهام از کتاب آسمانی قرآن نام «سبا» را برای خود برگزید. «کونیکو یامامورا» بعد از ازدواج به ایران مهاجرت کرد و این مهاجرت مبدایی شد برای تاریخی جدید از زندگی او. خاصیت هجرت هم همین است. مبدأ تاریخ اسلام نیز یک «هجرت» است که درباره حکمتش میشود کتابها نوشت. المپیک توکیو در سال گذشته فرصت خوبی برای معرفی شخصیت و جایگاه این خانم ژاپنیالاصل بود. به همین دلیل مسؤولان فرهنگی تصمیم گرفتند تا ایشان به صورت نمادین کاروان پاراالمپیک ایران را سرپرستی کند. خانم بابایی درباره این حضور گفته بود: «تورنمنتهای بزرگی مانند پاراالمپیک نماد صلح و دوستی ملتها هستند و روی این نمادها تأکید زیادی شده است، دیگر کسی از تخاصم یا جنگ در این تورنمنتها صحبت نخواهد کرد، بلکه رقابتی دوستانه در میدان المپیک و پاراالمپیک شکل خواهد گرفت که بر مبنای دوستی ملتها بنا شده است. ما نیز یک فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی داریم که بخشی از آن بر پایه ایثار و فداکاری است و این فرهنگ نباید به فراموشی سپرده شود».
حالا قرار است از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب زندگینامه این بانوی ژاپنی، مسلمان و مادر شهید، رونمایی شود؛ اتفاقی که میتواند بیش از پیش به ترویج کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» نوشته حمید حسام کمک کند؛ کتابی که توسط سوره مهر منتشر شده است. سیزدهمین مراسم پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت با رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» برگزار میشود.
این مراسم قرار است روز چهارشنبه 9 شهریور ساعت 10:30 در سالن همایشهای بینالمللی صداوسیما برگزار شود. همین موضوع بهانهای شد تا مروری داشته باشیم بر زندگی پرفراز و فرود این بانوی سرافراز و از دیدگاه نزدیکان وی، ابعاد گوناگون زندگیاش را بازخوانی کنیم.
***
بلقیس بابایی، دختر مرحوم سبا بابایی؛ تحریم کونیکو در تلویزیون ژاپن!
قبل از اعزام برادرم به جبهه، مادرم اوایل کمی ناراحت بود اما پس از آنکه برادرم با او حرف زد و توجیهش کرد، مادرم آشنایی بیشتری پیدا کرد و به جبهه رفتن او راضی شد. از آن به بعد مادرم دیگر مخالفتی نداشت. بعد از شهادت هم مادر روزهای سختی را پشت سر گذاشت و کمطاقتی میکرد. گاهی هم برادر شهیدم را در خواب میدید که به او میگوید جایش خوب است و از او میخواهد که نگران نباشد. به مرور این ناراحتیها با سرگرم شدن مادرم به دیگر فعالیتها کمتر و کمتر شد و مادرم به این نتیجه رسید که پسرش امانت خدا بوده است و از عاقبت به خیری او احساس خوشحالی میکرد. او اندک اندک پی برد که به عنوان یک مادر شهید مسؤولیت سنگینی بر دوش دارد. از آن زمان بود که خود را با فعالیتهایی از قبیل ترجمه و تبلیغ اسلام در ژاپن مشغول کرد. گذر زمان موجب شد دیدگاه مادرم به گونهای عوض شود که حتی به این باور برسد که نباید بیتابی مادران شهید به طور علنی از تلویزیون پخش شود، چون شهادت فرزندانشان یک افتخار بزرگ است و دلیلی برای بیتابی وجود ندارد.
برای همراهی کاروان پاراالمپیک توکیو، به خاطر شیوع کرونا مادرم بین رفتن و نرفتن دودل بود. موقعی که میخواستیم برای این موضوع استخاره بگیریم، مادرم نگران نتیجه منفی استخاره بود اما در نهایت استخاره خوب آمد و برای مادرم مسجل شد که این سفر برای او یک مسؤولیت است، نه یک تفریح.
به یاد دارم در مسابقه والیبال نشسته در جریان پاراالمپیک، ایران توانست در مقابل ژاپن پیروز شود و به قهرمانی دست یابد. مسؤولان کاروان ایران به دنبال آن بودند که روی سکو برنامهای اجرا شود و دسته گل قهرمانی توسط بازیکنان به مادرم اهدا شود. برای اجرای این برنامه تدارکهایی دیده شد اما در نهایت انتظامات سالن برگزاری مسابقات به مادرم اجازه حضور در جایگاه را نداد تا با این کار، برنامه ما را به هم بریزد. بالاخره اصالت ژاپنی مادرم حساسیتهایی را برایشان ایجاد کرده بود و این ممانعت ریشه در آن داشت. برنامه اما به شکل دیگری اجرا شد و سرپرست تیم ایران، برنامهریزی را به شکلی تغییر داد که تیم به سمت جایگاه بیاید و این اتفاق هم افتاد و در صحنهای زیبا، دسته گل قهرمانی به مادرم هدیه شد. نکته جالب توجه این است که رسانههای ژاپن در پوشش آن مسابقات، نه تنها این صحنه را پوشش ندادند بلکه اصلا اشارهای هم به حضور مادرم در کنار کاروان ایران به عنوان سرپرست معنوی نکردند. این در حالی بود که رسانههای ایرانی تمام و کمال این موارد را پوشش دادند و بخوبی به آن پرداختند.
مادرم پس از آشنایی با اعتقادات و باورهای مسلمانان و ایرانیها، تعلق خاطرش به ایران بسیار زیادتر شد. او پس از مهاجرت از ژاپن و دوری از خانواده، به شکل عجیبی به ایران و باورهای ایرانیان دلبستگی پیدا کرد؛ هر چند ارتباطات او با دوستان ژاپنیاش هم به طور کامل قطع نشد و کم و بیش روابطی با آنها داشت.
هیچگاه ندیدم که مادر از وضعیت زندگی گلهمند باشد. او فوقالعاده مسؤولیتپذیر، پرانرژی و فعال بود و این خصلتها در باورهایش ریشه داشت. مادرم وقتی مادران دیگر شهدا را میدید، آرامشخاطر مییافت که تنها نیست. همه مادران شهدا سنگ صبور غمهای این مرز و بوم هستند.
***
مرضیه هاشمی، مجری و خبرنگار پرستیوی؛ دغدغه مند صلح
بیش از 30 سال پیش با خانم یامامورا آشنا شدم. درست یادم نیست اما فکر میکنم نقطه آغاز آشنایی ما یکی از برنامههای بینالمللی اسلامی بود. خانم بابایی قبل از انقلاب به ایران آمد و مسلمان شد و جنگ تحمیلی و شهادت پسرش را به چشم دید. سختیهای کمی در مسیری که او برگزیده بود وجود نداشت اما به زعم من هدف والای این بانو و ارزش بالایی که انقلاب نزد او داشت، سبب میشد هر روز ثابتقدمتر از دیروز در این مسیر ظاهر شود. نمیتوان منکر سختیهای زندگی در غربت شد. من هم مانند خانم یامامورا این سختیها را چشیدهام اما با این حال، ایران را وطن خودم میدانم و اصلا حس غربت ندارم.
خانم بابایی سختکوش و پرتلاش بود و خیلی دوست داشت مردم ژاپن فاجعه هیروشیما و ناگازاکی را فراموش نکنند و از این خاطرات تاریخی برای شناخت ظالم از مظلوم بهره ببرند. او پس از راهاندازی موزه صلح، کشورهای زیادی را برای بازدید از موزه دعوت میکرد و در این زمینه دغدغه جدی داشت و سعی میکرد در این باره جهان را آگاه کند. خانم بابایی در کنار این دغدغهمندی و کنشگری، بانویی مردمدار بود. جلسات روضه یامامورا پیش از کرونا هر ماه برگزار میشد و بهانهای بود تا همسایهها دیداری تازه کنند. یامامورا تنها مادر فرزندانش نبود؛ او مادری مهربان برای تمام مردم ایران بود.
***
مهدی جوانمردی، عضو هیأت علمی دانشگاه امیرکبیر:
یامامورا از من ایرانیتر بود
8 سال پیش بود که خانم بابایی با جامعهالمصطفی در توکیو همکاری داشتند و در حیطه تدوین محتوای آموزشی فعالیت میکردند. آن زمان من دانشجوی دکترا بودم و در جریان نگارش رسالهام با خانم بابایی در ارتباط بودم و از راهنماییهای ایشان استفاده میکردم. در مدتی که با این بانوی بزرگوار در ارتباط بودم، بشدت شیفته اخلاق و منش ایشان شدم؛ به نحوی که من خانم یامامورا را به نوعی مادربزرگ خودم میدانم. بعد از بازگشت از توکیو هم ارتباطاتمان به قوت خود باقی بود و ایشان مانند مادربزرگی مهربان همواره به من محبت داشتند. مهمترین خصیصهای که از خانم یامامورا به خاطر میآورم این است که از من ایرانی، خیلی ایرانیتر بودند. همچنین ایشان حساسیت ویژهای روی اعتقادات دینی داشتند. به نظر من سبا بابایی یک ژاپنیزاده ایرانی بودند و با نظر به روحیاتشان میتوان گفت تعلق خاطر ایشان به ایران یا ژاپن را باید 80 به 20 به نفع ایران بدانیم. شاهد دیگر این ماجرا تسلط فرزندان و نوههایشان بر زبان فارسی و عدم آشنایی به زبان ژاپنی است که عرق ایشان به فرهنگ پارسی و ایرانی را میرساند. خانم یامامورا حتی موقع تدریس زبان ژاپنی در دانشگاه تهران هم ظرافتهای خاصی داشتند و غیرت ایرانی ایشان را آنجا نیز میتوان دید. به عنوان مثال سر کلاس روزنامهخوانی ژاپنی، زمانی که خانم بابایی به قسمتی رسیدند که جورج بوش سکاندار وقت آمریکا، ایران را محور شرارت خوانده بود، این بخش از روزنامه را با حالتی عصبانی در حالی که میلرزیدند، میخواندند.
خانم بابایی به تألیف برخی آثار جهت آشنایی ژاپنیها با اسلام هم اهتمام زیادی میورزیدند و عمده محتوای ژاپنی مربوط به اسلام را میتوان حاصل زحمات ایشان دانست. کونیکو یامامورا یک احساس خوب در زندگی من و اطرافیانش بود که متاسفانه او را از دست دادیم.
***
میکانا کامورا، دوست و همکار مرحوم یامورا:
شاگردان کونیکو طرفدارش بودند
حدود 23 سال پیش بود که با کونیکو در دانشگاه تهران آشنا شدم و حدود 10 سال همکار او بودم. روابطی که او با دانشجویانش در دانشگاه داشت، مرا به وجد میآورد. او در برخورد با دانشجویانش بشدت آدم خونگرمی بود؛ انگار همه دانشجویان را مانند فرزند خود میدانست و این محبت استاد و شاگردی دوطرفه بود و دانشجویان نیز عمیقا طرفدار او بودند. با وجود مشکلاتی که در زندگی داشت و سختیهایی که کشیده بود، بشدت انگیزه و امید به زندگی داشت. اگر بخواهم برجستهترین ویژگی کونیکو را بگویم، باید به این نکته اشاره کنم که او بشدت به روز بود و تمام تلاشش را میکرد تا از فناوری روز عقب نماند. تلاش او برای بهرهمندی از علم روز، واقعا کمنظیر بود.
***
رضا عطار ، کارگردان و مستندساز:
او سرنوشت ساوادا را تغییر داد
ابتدا که اسم خانم یامامورا برای ضبط مصاحبه مستند مطرح شد، گمان کردم قرار است تلخ و سرد گفتوگو کنیم اما وقتی سراغ ایشان رفتیم، دیدگاهم کاملا عوض شد. نقطه تقاطع مستند ما با ایشان این بود که در جریان مهاجرت ساوادای ژاپنی از ایران، یامامورا او را از این کار منصرف کرده بود و با این کار، مسیر زندگیاش را تغییر داده بود. مصاحبه را ضبط کردیم و بازگشتیم. پس از ضبط مصاحبه هم چندین بار به چند عکس و فیلم نیاز داشتیم و ایشان با کمال میل و با خوشرویی تمام برای ما ارسال کرد. همین همکاری به ما در ساخت مستند «ساوادا» کمک فراوانی کرد؛ مستندی که متعلق به سازمان اوقاف است و تا امروز هنوز از آن رونمایی نشده است.
***
حجتالاسلام علی سر مسؤول فرهنگی کاروان ایران در پاراالمپیک 2020 توکیو؛ انتخابی که هزینه داشت
خانم یامامورا متعلق به یک وطن بزرگتر از جغرافیای خودش بود. او ایران را مرکز حیات باطنی میدانست. او حتی در ورزش هم این اعتقاد را حفظ کرد و به هر ورزشکار ایرانی که میرسید، او را تشویق میکرد، برایش اشک میریخت و آرزوی موفقیت میکرد. این بانوی 84 ساله حقیقتا در مسابقات و تمرینات منبع انگیزه و روحیه برای ورزشکاران بود و در ایفای این نقش خوش درخشید.
یک بار که در حال اشک ریختن برای یکی از جوانان ورزشکار بود، از او پرسیدم چرا گریه میکنی و پاسخ داد به خاطر اینکه این جوان دور از وطن خویش است و وقتی به یاد تلاشهایش در چنین شرایطی میافتم، بیاختیار گریه میکنم. همچنین به خاطر دارم که هر بار از او پرسیده میشد در تقابل ایران و ژاپن در یک مسابقه ورزشی طرفدار کدام کشور هستی، قاطعانه میگفت ایران. علت این موضوع از نظر بنده این است که هر چند ژاپن زادگاه یامامورا بود اما او به این مفهوم رسیده بود که ایران نقطه امیدی است برای آنهایی که قصد یک زندگی انسانی دارند. ژاپن جایی بود که ایشان بدون هیچ حق انتخابی در آن زاده شده بود اما ایران سرزمینی بود که او خودش برای زندگی برگزیده بود. این انتخاب برای یامامورا چندان کمهزینه هم نبود و او برای این انتخابش، هزینههایی را از جمله فرزند شهیدش پرداخت کرد. او با وجود این هزینهها، باز هم هیچ گلایهای از شرایط نداشت و همواره با تمام توان در کنار مردم ایران بود و برای این مردم گرهگشایی میکرد و از این حیث باید بگوییم که ایران یک مادر را از دست داد.
به عقیده من دلبستگی یامامورا به ایران، به خاطر گامهایی بود که این کشور در مسیر انسانیت برداشته است. اگر چه صنعت و تکنولوژی ژاپن پیشرفت چشمگیری را تجربه کرده اما این ایران است که در مسیر انسانیت پرچمداری میکند و این موضوع، یامامورا را به چنین بزرگداشتی نسبت به ایران وادار کرده بود. او ایران را محل زندگی و حیات باطنی خودش میدانست. تجربه زیسته او این بود که از ظلمات به نور منتقل شده است.
تواضع و پرکاری را باید مهمترین ویژگی سبا بابایی بدانیم. او روزی 14 الی 15 ساعت کار میکرد و همه این فعالیتها در حالی بود که او با بیماریهای جسمی نیز دست و پنجه نرم میکرد؛ با این حال اما یامامورا هرگز چشمداشت و توقعی نداشت. در جریان سفر به همراه کاروان پاراالمپیک توکیو 2020 او حتی امکانات محدودی را که در اختیار همه همراهان سفر قرار گرفته بود، قبول نکرد و بازگرداند. یامامورا در پایان کار هم به مسؤولان کاروان گفته بود هزینههای سفر را محاسبه و به او اعلام کنند تا از جیب خودش بپردازد اما چون از لحاظ قانونی این کار امکانپذیر نبود، این مبلغ در اختیار خیریه قرار گرفت.
ارسال به دوستان
دولت انگلیس پیوست «ملاحظات حقوق بشری» در اجرای قراردادهای تجاری را کنار گذاشت
انگلیس؛ جفتپا روی حقوق بشر!
روزنامه ایندیپندنت انگلیس دیروز از انتشار نامهای خبر داد که در آن «آن ماری ترولیان» وزیر تجارت بینالملل انگلیس خطاب به نمایندگان پارلمان این کشور عنوان کرده «دولت دیگر برنامهای برای استفاده از قراردادهای تجاری برگزیت برای گسترش و اجرای حقوق بشر در سراسر جهان ندارد». اگر چه رئال پالتیک انگلیس برای قرنها این موضوع را که موازین حقوق بشری برای این کشور اهمیت دارد نقض کرده است اما اذعان مستقیم و بیپرده وزیر تجارت بینالملل انگلیس به این اصل در قراردادهای تجاری حاکی از این است که دولت انگلیس همانند تغییری که بعد از 4 دهه علنا در رابطه با راهبرد بازدارندگی هستهای خود و حرکت معکوس در مسیر «انپیتی» داشته به دنبال این است که در رابطه با حقوق بشر نیز تکلیف خود را روشن کند. به گزارش «وطنامروز» به نقل از ایندیپندنت، آن ماری ترولیان در نامهای به نمایندگان مجلس گفت حقوق بشر از مذاکرات تجاری دور نگه داشته خواهد شد. نکته جالب توجه اینکه این اعتراف به تغییر در رویکرد زمانی رخ میدهد که انگلیس تلاش میکند با کشورهای حوزه خلیجفارس از جمله عربستان سعودی، بحرین و امارات عربی متحده که همگی به خاطر سوابق سیاه حقوق بشری خود مشهور هستند، قرارداد امضا کند. جالب اینکه همین وزیر انگلیسی اکتبر سال 2021 به مجلس عوام گفته بود تجارت انگلیس «به قیمت حقوق بشر تمام نخواهد شد» و اینکه «گفتوگوها درباره توافقنامههای تجارت آزاد فرصتی را برای باز کردن بحثها درباره چنین موضوعاتی ایجاد میکند». علاوه بر این در اوایل اکتبر 2020، لیز تراس، که انتظار میرود ماه آینده نخستوزیر انگلیس شود، در سخنانی مدعی شد سیاست انگلیس «ارزشمحور» است. وزیر خارجه فعلی انگلیس گفت ما از سیاست تجاری برای «گسترش ارزشهای بنیادین مان» مانند حقوق بشر در سراسر جهان استفاده میکنیم. ادعایی که همان زمان هم به واسطه حمایتهای تسلیحاتی انگلیس از عربستان در یمن نقض شده تلقی میشد. ایندیپندنت درباره این اظهارنظر تراس نوشته ژوئن امسال شکافها در رویکرد انگلیس ظاهر شده است؛ پس از اینکه دولت بیسروصدا «حقوق بشر» و «حاکمیت قانون» را از فهرست اهداف پیشنهادی در مذاکرات توافق تجاری با شورای همکاری خلیجفارس حذف کرد.
صرف نظر از عینی بودن این گزاره که غرب - و به طور مشخص انگلیس - استفاده ابزاری از حقوق بشر داشته و در موارد متعدد مواجهه با نقض حقوق بشر در یمن و فلسطین از سوی عربستان و امارات و رژیم صهیونیستی، استانداردهای دوگانه را دنبال کرده است، اذعان به تغییر در اصول قراردادهای تجاری و حذف عباراتی نظیر لزوم رعایت حقوق بشر به عنوان یکی از اهداف پیشنهادی در مذاکرات تجاری نشان میدهد دولت انگلیس قرار است وارد تعاملات گسترده اقتصادی با کشورهای حاشیه جنوب خلیجفارس شود؛ معاملاتی که از یک سو امنیت انرژی انگلیس را تضمین میکند و از سوی دیگر فرصتی برای حکام مستبدی است که برای جنگافروزی و ظلم نیازمند تسلیحات و تجهیز انبار سلاحهای خود هستند. ایندیپندنت در همین رابطه نوشت: «این افشاگری واکنش خشمگینانه مبارزان حقوق بشر را برانگیخت، چرا که به اعتقاد آنها کنار گذاشتن حمایت از حقوق بشر از قراردادهای تجارت آزاد، به مستبدان کمک میکند». در همین رابطه «سیداحمد الودایی» مدیر دفاع در موسسه حقوق و دموکراسی بحرین گفت: «این پاسخ وزیر تجارت انگلیس بزرگترین ترس ما را تأیید میکند؛ اینکه حقوق بشر حتی در توافق تجاری آتی با [حکام] خلیجفارس نیز به هیچوجه قابل پرداخت نخواهد بود». وی تاکید کرد: «دولت انگلیس با بیشرمی از گنجاندن ذکر حقوق بشر در قرارداد تجاری خود، به رغم برخورد با برخی از بدرفتارترین کشورهای جهان، خودداری میکند. نکته پایانی این است که دیکتاتورهای خلیجفارس اطمینان خواهند داشت که وقتی نوبت به تجارت با بریتانیا میرسد، حقوق بشر به طور کامل کنار گذاشته خواهد شد». در همین ارتباط «پیتر فرانکنتال» مدیر امور اقتصادی عفو بینالملل بریتانیا گفت: «[دولت] پیام وحشتناکی را به دیگر کشورها ارسال میکند درباره اینکه به نظر میرسد حقوق بشر برای انگلیس چقدر در زمانی که معاملات تجاری در خطر است، بیارزش است». او گفت: «هر تصوری مبنی بر اینکه تجارت میتواند به نحوی از مسائل حقوق بشر محصور شود، این واقعیت تلخ را نادیده میگیرد که شرکتهای چندملیتی اغلب از قوانین کار ضعیف، شرایطی که به بردگی مدرن میرسد و آسیبهای زیستمحیطی گسترده سود میبرند».
ارسال به دوستان
رئیسجمهور فرانسه در الجزایر با شعار «برو گم شو» مورد استقبال قرار گرفت
گدایی گازی استعمارگر
گروه بینالملل: امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در طول 5 سال اخیر برای بار دوم به الجزایر که روزی مستعمره پاریس بود سفر کرد. وی در این بازدید جنجالی از الجزایر در میان مردم حاضر شد و در ویدئویی که به صورت گسترده درشبکههای اجتماعی از این دیدار منتشر شد، مردم با شعار «برو گمشو، الجزایر زنده باد» از مکرون استقبال کردند. این حد از تنفر مردم شمال آفریقا بویژه الجزایر و تونس از فرانسه ریشه در استعمارگری این کشور دارد. برخی کارشناسان و مردم الجزایر اعتقاد دارند که فرانسویها قصد دارند با ورود دوباره به عرصههای اقتصادی و سیاسی کشورشان به منابع طبیعی مانند گاز دست یابند.
مکرون در سفر به الجزایر، هیأتی متشکل از ۹۰ شخصیت از جمله تجار و روشنفکران متخصص در تاریخ ۲ کشور را نیز از پاریس همراه خود برده است؛ علاوه بر این ۷ نفر از وزرا نیز او را در این سفر ۳ روزه همراهی میکنند. اطرافیان رئیسجمهور فرانسه میگویند دیدارهای این سفر با محوریت جوانان برنامهریزی شده و هدف آن غلبه بر بیگانگی و تنشی است که نزدیک به یک سال بین ۲ کشور حاکم شده است؛ تنشی که در پسزمینه مسائل بحثبرانگیز بین ۲ کشور مانند حافظه تاریخی الجزایریها از دوره استعمار فرانسه (۱۹۶۲-۱۸۳۰) و برخی موارد دیگر به وجود آمد. رسانههای دیگر اما معتقدند که پس از چرخش بیسابقه کشورهای اروپایی از جمله ایتالیا و آلمان به سمت الجزایر و خالی کردن پشت اسپانیا که به سمت مغرب متمایل شده است، رئیسجمهور فرانسه به الجزایر سفر میکند تا هم تنشهای اخیر پیشآمده را برطرف کند و هم کمک این کشور در بخش انرژی را جلب کند.
مکرون در سفر به «اوران» در الجزایر با تظاهرات مردمی که میگفتند روزی فرانسویها در این شهرها هزاران نفر را کشتهاند، روبهرو شد. نیروهای فرانسوی در آن زمان تظاهراتکنندگان الجزایری را به صورت وحشتناک در مناطق «سطیف»، «قائمه» و «خراطه» در شرق الجزیره قتل عام کردند.
* کشتار هزاران الجزایری توسط فرانسه
الجزایر از اکتبر گذشته، در رابطه با فرانسه با یک بحران دیپلماتیک روبهرو است و سفیر خود را از پاریس فراخوانده است.
این اقدام در واکنش به اظهارات امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه بود که ملت الجزایر را زیر سؤال برده بود. رئیسجمهور فرانسه مهرماه گذشته اذعان کرد که این کشور ۶۰ سال پیش، راهپیمایی الجزایریها را به صورت وحشیانه، خشونتآمیز و خونین سرکوب کرد که به ادعای وی، حدود 12 هزار الجزایری دستگیر و بسیاری مجروح و دهها نفر کشته شدند. فرانسه در چند سال اخیر به دلایل زیادی دوباره متمایل به غرب آسیا و شمال آفریقا شده است.
سفرهای مکرون به لبنان، امارات، عربستان، مصر، الجزایر و تونس نمود بارز سیاست خارجی نوین فرانسویها برای حضور در این منطقه است. تنفر مردم الجزایر از فرانسویها به حدی است که پای ترکیه هم به شمال آفریقا باز شده است. مکرون در جمع برخی جوانان الجزایری عنوان کرد که برخی از کشورها مانند ترکیه، روسیه و چین از ابزارهای رسانهای و تشکیلاتی برای دشمن نشان دادن پاریس به مردم الجزایر استفاده میکنند که فورا جواب آنکارا را در پی داشت. سایت میدل ایست آی در گزارشی به این موضوع اشاره کرد و نوشت: «پس از جنگ روسیه و اوکراین تقاضا برای گاز شمال آفریقا بویژه الجزایر توسط اروپاییها زیاد شده است.
از سوی دیگر فرانسه با موج مهاجران الجزایری و تونسی در چند سال اخیر بویژه بعد از انقلابهای عربی روبهرو است و الجزایر در شرایط فعلی تنها کشوری است که از یک ثبات نسبی بعد از روی کار آمدن تبون، رئیسجمهور این کشور برخوردار است و برای فرانسویها یک جای خوب جهت سرمایهگذاری است».
برخی رسانههای غربی و عربی در گزارشهای متعدد به ابعاد سفر مکرون به الجزایر پرداختهاند. نقطه مشترک گزارشهای تمام این رسانهها بهرهبرداری فرانسه از منابع طبیعی شمال آفریقا به نفع پاریس و اروپاست.
* رأیالیوم: مکرون به گدایی گاز آمده!
روزنامه رایالیوم در گزارشی نوشت: مکرون میگوید برای «گدایی گاز» به این کشور سفر نکرده است که قابل باور نیست. در شرایط فعلی کمتر از 20 درصد گاز فرانسه توسط الجزایر تأمین میشود که به نظر میرسد پاریس به دنبال سهم بیشتری است. از سوی دیگر الجزایر بزرگترین تولیدکننده گاز در آفریقاست. آبهای ساحلی این کشور هم دارای یکی از بزرگترین ذخایر نفتی جهان است. این کشور دارای 2 هزار و 300 میلیون مترمکعب گاز طبیعی است که بوی گاز این منطقه مکرون را راهی شمال آفریقا کرده است.
شاید به همین دلیل، رئیسجمهور فرانسه مایل بود از الجزایر برای افزایش عرضه خود از طریق خط لوله گاز ترانس- مدیترانه که از ایتالیا به اروپا به میرود، تقاضا کند. هماکنون الجزایر 11درصد گاز اروپا را تأمین میکند. در مجموع روزنامه رایالیوم مینویسد اگر نیاز اروپا به گاز و نفت نبود، رئیسجمهور مکرون این سفر را انجام نمیداد.
سایت خلیج الجدید هم در گزارشی این نکته را یادآور شد که مکرون قبل از انتخابات ریاستجمهوری قولهایی به طرف الجزایری برای پایان دادن به تحقیقات تاریخی درباره پرونده استعمار این کشور و کشتار مردم الجزایر توسط پاریس داد که این موضوع برای آن بود بتواند پروندههای بزرگتری مانند سوخت و مهاجرت را با این کشور به سرانجام برساند. فرانسه قصد داشت استعمار را به گونهای دیگر بازتعریف کند. پاریس قصد داشت با یک عذرخواهی صوری و نمایشی در ازای دریافت نفت و گاز الجزایر، کالا به این کشور و شمال آفریقا بیشتر بفروشد تا انحصار کالاهای فرانسوی در الجزایر باقی بماند تا هم وابستگی را بیشتر کند و هم اقتصاد الجزایر مبتنی بر تجهیزات فرانسوی باشد. البته این خواسته فرانسه با مخالفت الجزایر روبهرو شد ولی بعد از ۳ ماه دوباره کارگروهی برای این موضوع تشکیل شد و از سال 2017 این هیات مشغول به کار است ولی در سالهای بعد متوقف شد.
در سفر مکرون به الجزایر ۲ طرف توافق کردند کمیته مشترکی از مورخان فرانسوی و الجزایری تشکیل شود که مسؤول کار روی تمام آرشیوها از آغاز اشغالگری فرانسه تا استقلال الجزایر باشد، این کمیته روی این موضوع از زاویه تاریخی و نه سیاسی کار خواهد کرد. همچنین گفته شد که فرانسه و الجزایر روابط اقتصادی خود را با هدف ارتقای مشارکت متعادل در راستای منافع ۲ کشور تقویت خواهند کرد. ۲ طرف همچنین درباره همکاری با یکدیگر در حوزه انتقال انرژی بویژه گاز و هیدروژن توافق کردند که خواسته اول فرانسه در آفریقاست.
ارسال به دوستان
محمود خسرویوفا: هیچ تقابلی با وزارت ورزش ندارم
رئیس جدید کمیته ملی المپیک با تاکید بر اینکه راه رئیس ۴ سال گذشته این کمیته را ادامه خواهد داد، گفت: اشکالاتی که در اساسنامه وجود دارد برطرف خواهد شد. محمود خسرویوفا بعد از پایان مجمع انتخاباتی کمیته ملی المپیک که با انتخابش به عنوان رئیس همراه بود، گفت: به همه شما تبریک میگویم. خوشحالم که رقابتی نزدیک و صمیمانه داشتیم، انتخابات دموکراتیک و فضای خوب انتخاباتی را شاهد بودیم. همانطور که دبیر گفت اعضای انتخاب شده نماینده همه فدراسیونها هستند. از وزیر ورزش که سعه صدر به خرج داد تشکر میکنم، از هیات اجرایی که مورد هجمه قرار داشتند تشکر میکنم، این اتفاق اشکال اساسنامه بود که رفع میکنیم. خسرویوفا با بیان اینکه من سعی میکنم مسیر آقای صالحیامیری را دنبال کنم چون از او درسهای زیادی گرفتم، تصریح کرد: از ایشان قول گرفتم در امور مختلف که میتواند ورزش را به مسیر خوب ببرد به ما کمک کند. از ایشان در هیات اجرایی دعوت میکنم تا روزهایی که دستورالعمل حساس است کنار ما باشد. رئیس جدید کمیته ملی المپیک یادآور شد: مجمع به من اعتماد کرد، سعی میکنم فضای آرامی را مدیریت کنم. من هیچ تقابلی با هیچ فدراسیون و وزارت ورزش نخواهم داشت. سعی میکنم سیاستهای صالحیامیری را ادامه دهم. از آقایان ساعی و دبیر تشکر میکنم که امروز حضور داشتند چون برایم مهم بود. از آقای میراسماعیلی تشکر میکنم که به نفع من کنار رفت، البته من راضی نبودم. خوشحالم که آقای حیدر فرمان در نشست بود و این دموکراسی را دید. تعداد بانوان در مجمع کم بود و امیدوارم این ظرفیت در آینده بیشتر شود. رئیس جدید کمیته ملی المپیک خاطرنشان کرد: من این امر را در راستای ارتقای ظرفیت ورزش خواهم داشت. مسیر صالحیامیری در بحث فرهنگی، زیرساختی و ورزشی را باید ادامه دهیم اما صالحی نرفته و قول داده کنارمان باشد. ایشان در تمام دستورجلسات مهم کنار ماست و به امید این هستیم که ما را تنها نگذارد. خسرویوفا در پایان گفت: انتخابات کمیته برگزار شد و من کارم را در اینجا متمرکز میکنم. نایبرئیس پاراالمپیک تمام مسؤولیتها را برعهده میگیرد و در یک ساختمان هستیم و مشکلی پیش نمیآید.
ارسال به دوستان
راکفلرها در دنیای پسادلار
شروین طاهری: تمام آنچه را قبلا درباره پایان عصر دلار شنیدهاید، فراموش کنید اما فقط برای چند دقیقه! به اندازه خواندن این مقاله. آنچه اینجا میخوانید، مرثیهسرایی خود پدران دلار برای فرزندشان است.
دیروز روزنامه فایننشالتایمز، مقالهای بسیار مهم و تاریخی منتشر کرد با عنوان «دنیای پسادلار در راه است» با زیر تیتر «این ارز ممکن است هنوز قوی به نظر برسد اما نقطه ضعفهای آن در حال افزایش است».
جالب اینکه این نشریه اقتصادی لیبرال- محافظهکار انگلیسی که چندی پیش توسط هلدینگ رسانهای نیکی- بازوی ژاپنی راکفلرها- خریداری شده، در ابتدای این مقاله توضیحی درج کرده تا بر اهمیت آن تاکید کند: نویسنده، رئیس بنیاد راکفلر اینترنشنال است. این نهاد در واقع بازوی بینالمللی بنیاد راکفلر متعلق به خاندان بانکدار صهیونیست یهودیای به همین نام است که بر بخش مهمی از اقتصاد ایالات متحده و جهان حکم میراند. فدرال رزرو (صندوق ذخیره فدرال) یا همان بانک مرکزی خصوصی و غیردولتی آمریکا را میتوان اصلیترین مایملک این خاندان به اتفاق شرکای انگلیسی- فرانسویشان از خاندان روتشیلد دانست که آنها هم به نوبه خود بانک انگلستان و بانک سوییس، بانکهای مرکزی باز هم خصوصی و غیردولتی را تحت تملک خود دارند. این حقیقت که سرمایه اصلی هیچیک از بانکهای مرکزی کشورهای غربی و متحدان شرقی و غربیشان، ملی و عمومی نیست و در عوض سهام غالب آنها در اختیار چند کارتل اقتصادی خاص یهودیمدار قرار دارد، اساس ساختار سلطه جهانی روتشیلدها و راکفلرها را به عنوان کارتلهای اصلی تشکیل میدهد.
صندوق فدرال آمریکا که ساختمان معروفش به نام اسلز در واشنگتن، حدفاصل کاخ سفید و پنتاگون قرار دارد، تحت نظارت سنا و وزارت خزانهداری مسؤولیت خلق و نشر دلار و تعیین نرخ بهره را بر عهده دارد.
اقتصاددانان بینالمللی، این مقر را کاخ سفید حقیقی حکومت ایالات متحده و اقتصاد جهانیشدهاش میدانند و ریاست بر آن یک شرط نانوشته دارد که شخص رئیس یا همسر او باید از یکی از خاندانهای متنفذ یهودی نزدیک به راکفلرها باشد. هیچ کس به یاد نمیآورد آخرین کسی که خارج از این تیره بر بانک مرکزی آمریکا ریاست کرد که بوده است. این شخص توسط رئیسجمهور به کمیته بانکداری سنا معرفی میشود که به ندرت نامی از ترکیب اعضای آن در رسانهها برده میشود؛ کمیتهای که 24 سناتور دموکرات و جمهوریخواه آن اغلب جزو بیسر و صداترین اعضای سنا بوده و در ساختار انتخاباتی کنگره مشهور به نگهبانان دلار هستند و حتی تنشهای میان ۲ حزب در دوره ترامپ نیز نتوانست آنها را وادار به ترجیح دادن منافع حزبیشان بر منافع خاندان راکفلر کند. وظیفه اصلی آنها، حفظ ترکیب مورد نظر کارتل حاکم بر صندوق فدرال چه در هیات حاکمه بانک مرکزی آمریکا و چه در ساختار وزارت خزانهداری است که در آنجا هم یهودی بودن اشخاص یا همسر آنها، قانونی نانوشته است. همانطور که گفته شد، مهمترین هدف این ساختار از ۲ دهه آخر قرن نوزدهم میلادی، حفظ قدرت ارز آمریکایی در این کشور و در معادلات جهانی است. با چنین پیشزمینهای به مقاله دیروز فایننشالتایمز بازمیگردیم به قلم «راچیر شارما» که همانطور که پیشتر ذکر شد، یک فعال و نظریهپرداز اقتصادی هندیتبار و رئیس بنیاد راکفلر اینترنشنال متعلق به پدران دلار است. او در مقاله کاملا تخصصیاش بدون اعتنای چندان به بحرانهای جهانی موجود، پیشبینیاش درباره «دنیای پسادلار» را صرفا بر اساس دادههای خالص بازارهای مالی پیش میبرد. شارما چنین آغاز میکند: «این ماه، زمانی که دلار به سطوحی افزایش یافت که آخرین بار در حدود 20 سال پیش مشاهده شده بود، تحلیلگران از استدلال (عبارت) قدیمی TINA (بدون جایگزین) برای پیشبینی سودهای آتی بیشتر برای اسکناس پشتسبز قدرتمند -کنایه از دلار- استفاده کردند. آنچه ۲ دهه پیش اتفاق افتاد نشان میدهد دلار بیشتر به اوج خود نزدیک شده تا صف (پشتیبانی) بیشتر. حتی با سقوط بازار سهام آمریکا در رکود موسوم به داتکام (اواخر دهه 1990) دلار به رشد خود ادامه داد تا اینکه وارد نزولی شد که از سال 2002 آغازیدن گرفت و ۶ سال (تا سپتامبر سیاه 2008) به طول انجامید. حال ممکن است نقطه عطف مشابهی نزدیک باشد و این بار کاهش ارزش پول ایالات متحده میتواند حتی بیشتر طول بکشد. بسته به تورم یا عدم تعدیل، ارزش دلار در برابر سایر ارزهای اصلی در حال حاضر 20 درصد بالاتر از روند بلندمدت خود و بالاتر از اوج آن در سال 2001 است. از دهه 1970 روند صعودی معمول در چرخه دلار حدود 7 سال به طول انجامیده است. چرخش صعودی فعلی اما در یازدهمین سال خود است. علاوه بر این، عدم توازن اساسی برای دلار نوید بدی میدهد. زمانی که کسری حساب جاری به طور مداوم بالای 5 درصد تولید ناخالص داخلی باشد، این سیگنال قابل اعتمادی از مشکلات مالی آینده است. این بیشتر در کشورهای توسعهیافته صادق است؛ جایی که این موارد نادر است، اگرچه در کشورهای بحرانخیز (غربی) مانند اسپانیا، پرتغال و ایرلند موارد متراکمتری از این دست مشاهده میشود. کسری حساب جاری ایالات متحده اکنون به آستانه 5 درصد نزدیک شده که از سال 1960 فقط یک بار این مرز را شکسته آن هم در زمان نزول دلار پس از سال 2001.
از نگاه این نظریهپرداز هندیتبار جوان که به عنوان مدیر سابق بخش سرمایهگذاری بانک مورگان استنلی و مدیر فعلی یکی از مراکز اصلی تصمیمسازی در زمینه سرمایهگذاریهای بینالمللی، میتوان او را یک نابغه اقتصادی معرفی کرد، دلار تا زمانی از قدرتمند بودن خود در مقایسه با دیگر ارزهای ملی سود میبرد که رشد اقتصادی آمریکا نیز بالاتر از سایرین بود اما ظاهرا معادلات جهانی عوض شده است. او ادامه میدهد: «زمانی که سایر کشورهای جهان دیگر مطمئن نیستند که بتوانند تعهدات (صورتحسابها) خود را بپردازند، ملتها شاهد ضعیف شدن پول خود هستند. آمریکا در حال حاضر 18 تریلیون دلار خالص یا 73 درصد تولید ناخالص ملی خود را به دنیا بدهکار است که بسیار فراتر از آستانه 50 درصدی است که به پیشبینی اغلب بحرانهای ارزی گذشته انجامیده بود. در نهایت، زمانی که اقتصاد ایالات متحده نسبت به سایر نقاط جهان کند میشود، سرمایهگذاران تمایل دارند از دلار دور شوند. در سالهای اخیر، آمریکا به طور قابل توجهی سریعتر از نرخ متوسط سایر اقتصادهای توسعهیافته رشد کرده اما در سالهای آتی رشد کندتر از همتایان خود را در پیش دارد».
بدین ترتیب شارما بر اساس واقعیات اقتصادی، تمام شعارهای ترامپ و ترامپیها در سالهای اخیر را که آمریکا واقعا میتواند با احیای صنعتی به رشدی بالاتر از قبل دست یابد، به چالش میکشد. سپس اینچنین سعی میکند به یک پرسش حیاتی پاسخ دهد: «اگر دلار در آستانه ورود به منطقه نزول است، این سؤال پیش میآید: آیا این دوره به اندازه کافی طولانی و همان اندازه عمیق خواهد بود که وضعیت ارز آمریکایی را به عنوان قابل اعتمادترین ارز جهان تهدید کند؟
از قرن پانزدهم میلادی، 5 امپراتوری جهانی گذشته به طور متوسط برای 94 سال، ارز ذخیره جهان را صادر کردهاند؛ ارزی که اغلب کشورهای دیگر از آن استفاده میکنند. دلار بیش از 100 سال است وضعیت ذخیره خود را حفظ کرده است، بنابراین سلطنت آن در حال حاضر حتی قدیمیتر از تاریخ بسیاری از کشورهاست. دلار با ضعفهای رقبای خود تقویت شده است. یورو بارها توسط بحرانهای مالی تضعیف شده، در حالی که رنمینبی (لقب بینالمللی یوآن چین) بشدت توسط یک رژیم تمامیتگرا مدیریت میشود. با این وجود، جایگزینها در حال افزایش هستند. فراتر از ۴ ارز بزرگ -دلار آمریکا، یوروی اروپا، ین ژاپن و پوند بریتانیا- مقوله «سایر ارزها» قرار دارد که شامل دلار کانادا و استرالیا، فرانک سوییس و یوآن چین میشود. آنها اکنون 10 درصد ذخایر جهانی را تشکیل میدهند، در حالی که سال 2001 فقط 2 درصد متعلق به آنها بود.
دستاوردهای آنها که در طول همهگیری [کرونا] شتاب گرفت، عمدتا به ضرر دلار آمریکا تمام شد. سهم دلار از ذخایر ارز خارجی کشورهای دیگر جهان در حال حاضر 59 درصد است که کمترین میزان از سال 1995 به حساب میآید».
جالب اینکه اقتصاددان آمریکایی برجسته مقاله فایننشالتایمز نتوانسته از یادآوری شکست تحریمهای آمریکایی بر روسیه چشمپوشی کند. او مینویسد: «در همین حال، تأثیر اندک تحریمهای ایالات متحده بر روسیه نشان میدهد آمریکا نفوذش بر دنیای دلارمحور را از دست داده و برعکس، الهامبخش بسیاری از کشورها برای سرعت بخشیدن به جستوجوی گزینههای دیگر شده است. این امکان وجود دارد که گام بعدی نه به سمت یک ارز ذخیره واحد، بلکه به سمت بلوکهای ارزی باشد. بزرگترین اقتصادهای آسیای جنوب شرقی به طور فزایندهای پرداختهای مستقیم -با ارزهای ملیشان- را در پیش گرفته و از دلار اجتناب میکنند. مالزی و سنگاپور از جمله کشورهایی هستند که ترتیبات مشابهی را با چین انجام میدهند و چین نیز در حال ارائه پیشنهادات حمایت یوآن به کشورهایی است که دچار مشکلات مالی هستند. بانکهای مرکزی از آسیا تا خاورمیانه در حال ایجاد خطوط سوآپ (تبادل) ارزی دوجانبه هستند که یکی از اهدافش کاهش وابستگی به دلار است».
نتیجهگیری نهایی رئیس بنیاد راکفلر اینترنشنال برای برگ سبز عمو سام چندان امیدوارکننده نیست: «اگر چه امروز مانند دوران داتکام (دهه 1990) به نظر میرسد دلار از موقعیت امن خود سود میبرد و هنوز در بیشتر بازارهای جهان میفروشد اما سرمایهگذاران دیگر برای خرید داراییهای -سهام و اوراق قرضه- آمریکایی عجله ندارند. آنها ریسک خود را در همه جا کاهش میدهند و پول نقد حاصله را به دلار نگه میدارند. این یک رای اعتماد به اقتصاد ایالات متحده نیست و لازم به یادآوری است تحلیلگران صعود بازار، همان دلیل را برای خرید سهام فناوری در اوج ارزشگذاری اخیر خود ارائه کردند: TINA یا هیچ جایگزینی وجود ندارد. این بد تمام شد. تینا هرگز یک راهبرد سرمایهگذاری قابل دوام نیست، بویژه زمانی که شرایط بنیادی در حال خراب شدن است. پس فریب دلار قوی را نخورید. دنیای پسادلار در راه است».
ارسال به دوستان
بازخوانی بخشی از مواضع شهیدمحمدعلی رجایی در آستانه سالروز انفجار دفتر نخستوزیری
محبوب جمهوری
حسین کیامنش: سازمان مجاهدین خلق که به بهانه عزل بنیصدر از ریاستجمهوری ایران (۳۰ خرداد ۶۰) دست به اسلحه برد و به صورت رسمی اقدامات براندازانه علیه انقلاب اسلامی را کلید زد، به فاصله یک هفته (۷ تیر 60) اقدام به انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی کرد که در پی آن شهید بهشتی به همراه برخی دیگر از مسؤولان جمهوری اسلامی مظلومانه به شهادت رسیدند. تحلیل رهبران منافقین این بود که با ترور امثال شهید بهشتی به عنوان سران انقلاب، جمهوری اسلامی با بحران مواجه شده و در نتیجه به انتهای مسیر خود خواهد رسید. منافقین تصمیم گرفته بودند تا پایان تابستان سال 60 با از میان برداشتن مسؤولان بلندپایه جمهوری اسلامی، دست به براندازی انقلاب اسلامی بزنند. از همین رو هشتم شهریور همان سال در ادامه اقدامات تروریستی خود، تصمیم به ترور شهید رجایی رئیسجمهور وقت و شهید باهنر نخستوزیر وقت گرفتند. تحلیل سازمان این بود با ترور شهید بهشتی و در ادامه شهید رجایی و شهید باهنر، نوک هرم حاکمیت ضربه خواهد خورد. البته پیش از انفجار در دفتر نخستوزیری، سازمان منافقین در تداوم اقدامات تروریستی خود، تلاش کرد امکان بمبگذاری در «بیت امام» را بیابد و پس از ناکامی در انجام این اقدام بود که رئیسجمهور و نخستوزیر را هدف قرار داد. مرحوم سیداحمد خمینی در این باره میگوید: «کشمیری بنا بود یک چمدان مواد منفجره را بیاورد و در کنار حضرت امام بگذارد، در زمانی که ریاستجمهور، رئیس مجلس و نخستوزیر و وزرا خدمت حضرت امام میآمدند... از محل سهراه بیت حضرت امام آمدند و گفتند آقای «کشمیری» با یک ساک هست (همراه رئیسجمهور و نخستوزیر و وزرا) که در آن ساک وسایل و چیزهایی که بناست یادداشت کنند قرار دارد... گفتم نه ما به دلیل ممنوعیت ورود هر نوع کیف و بسته اجازه نمیدهیم. کشمیری از ترس اینکه نکند آن چمدان را در محل حفاظت سهراه بیت بگذارد و خودش بیاید و در آنجا بچههای حفاظت بیت به آن ساک مشکوک شوند و مساله روشن شود، به عنوان اعتراض، همراه کیفش برگشت. همان کیف در نخستوزیری جلوی مرحوم رجایی و باهنر گذاشته شد و آنجا را منفجر کرد و این دو شهید بزرگوار را از دست ما گرفتند». بعداز ظهر یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۶۰ هنگامی که محمدعلی رجایی، رئیسجمهور و محمدجواد باهنر، نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران، به اتفاق چند تن از مسؤولان کشوری و لشکری، در جلسه شورای امنیت کشور در ساختمان مرکزی نخستوزیری شرکت کرده بودند، بر اثر انفجار یک بمب قوی که در کیفی جاسازی شده بود، رئیسجمهور و نخستوزیر و نیز بعد از مدتی مجروحیت شدید، رئیس شهربانی جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند و عدهای زخمی شدند. شهید محمدعلی رجایی چند روز پیش از شهادت در یک پیام تلویزیونی، تحلیل مشروحی از سوابق و عملکرد سازمان ارائه کرده بود. وی که خود پیش از انقلاب به دلیل همکاری با رهبران اولیه سازمان سالها زندان و شکنجههای سخت را متحمل شده بود، چنین گفت: «سازمان مجاهدین در زندان حرفشان این بود که درست است که شعار مبارزه با امپریالیسم میدهیم، درست است که با رژیم شاه میجنگیم، درست است که با ساواک باید جنگید ولی قبل از هر چیز باید با مسلمانانی که امام خمینی را به عنوان رهبر این انقلاب قبول دارند جنگید، باید از روی جنازه آنها رد شد و به آن مبارزه بعدی رسید. این تفکر آنها بود و ما در زندان به روشنی میدیدیم که با مارکسیستها متحد میشوند و علیه ما میجنگیدند... پس از پیروزی انقلاب سازمان از هر فرصتی استفاده میکرد که دستکم ۳ چیز را برای خودش آماده کند و یکی از آنها اسلحه بود. به محض اینکه مردم ما در انقلاب پیروز شدند، اینها به انواع وسایل متوسل میشدند برای جمعآوری اسلحه... برای روزی که در نظر داشتند، بعد از جمعآوری اسلحه، شروع کردند به جمعآوری امکانات مالی و تدارکاتی، از بردن ماشینهای دولتی گرفته تا بردن پولهای نقد و اسناد و تصرف اماکن که مدتها طول کشید تا مردم توانستند این اماکن را که آنها به زور گرفته بودند، از آنها پس بگیرند. به موازات این ۲ کار، چیزی که برای همه ما تعجبآور بود، اینها شروع کردند به شناسایی شخصیتهایی که ممکن است در آینده این انقلاب نقش داشته باشند. اخیرا یکی از خانههای تیمیای که به دست شما مردم لو رفته و تصرف شده، در آنجا اسنادی را دیدیم که حتی کسانی را که در مدرسه رفاه، محل استقرار امام پس از ۱۲ بهمن ۵۷ مشغول خدمت بودند، شناسایی کردهاند و برای هر کدام یک کارت مشخصات درست کردهاند. پس از همان موقع اینها به فکر بودند که هر چه زودتر یک نبردی را با نیروهای مؤمن واقعی شروع کنند، بنابراین آنچه آن موقع در زندان میگفتند، آرزوی عبور از جنازه ما در رسیدن به مبارزه بعدی، را تحقق بخشند. سازمان مجاهدین با عملکردی که در این ۲ سال و نیم دارند، خط خودشان را نشان دادند... ای سازمان! آیا در این ۲ سال و نیم، شد که یک آمریکایی را بکشی؟ و بگویید ما ضد آمریکایی هستیم؟ آیا در عرض این ۲ سال و نیم، شد یک ساواکی را بکشی؟ آیا شد یک سرمایهدار صهیونیست استثمارگر را بکشی و بیایی بگویی که انقلابی هستی؟ اما بهشتی را کشتی، این موضعگیری تو است. و تو ای سازمان! بدان که منفور هستی و مردم، قلبشان، تمام رگهایشان به بهشتیها پیوند دارد ولی تو کوری و نمیبینی. واقعا برای من که تا حدودی چند سال با محمد حنیفنژاد، با رضا ارضایی و احمد ارضایی بودم، هر وقت تصور میکنم که شما به عنوان عضو سازمان مجاهدین، میبینید که مسعودتان نخستوزیر بنیصدر شده و از اینجا به فرانسه فرار کرده و آنجا جبهه متحد ضدانقلاب را دارد سازمان میدهد، چگونه خوابتان میبرد؟ واقعا تعجب میکنم... روی این مساله فکر کنید که آیا شما میتوانید در تاریخ جواب این حرکت را بدهید؟ شما میتوانید بگویید که کشتن خامنهای برای شما، لازمتر از کشتن یک آمریکایی یا یک ساواکی یا یک اسرائیلی بوده است؟» سازمان منافقین با ترور شهدای گرانقدری مثل شهید بهشتی، شهید رجایی و شهید باهنر و همچنین کشتار چند هزار نفر از مردم ایران و سپس پناه بردن به دامن صدام و همراهی با رژیم بعث علیه ایران، نام خود را به عنوان «بیوطن» در تاریخ به ثبت رساند. 41 سال پس از انفجار دفتر نخستوزیری و غش کردن گروهک تروریستی منافقین به دامن آمریکا و دشمنان مردم ایران، میتوان به حقانیت سخنان شهید رجایی خطاب به سازمان پی برد.
شهیدان رجایی و باهنر با آنکه کمتر از یک ماه رئیسجمهور و نخستوزیر ایران بودند به دلیل چهره مردمی و شخصیت بیآلایشی که داشتند در تاریخ به عنوان سیاستمداران محبوب جمهوری اسلامی ایران شناخته میشوند. در عبارتی سادهتر شهیدان رجایی و باهنر محبوب جمهور بودند.
***
طرفدار حزبالله
رجایی یک خصوصیت ممتازی داشت که این برای خود من همیشه بهعنوان یک سرمشق بوده - ادعا نمیکنم که این سرمشق، چیزی است که من دائماً به آن عمل کردهام اما ادعا میکنم که این سرمشق، چیزی است که من دائما خواستهام به آن عمل کنم- در یک سخنرانی، خیلی صریح و روشن گفت من طرفدار حزبالله هستم. آن روز اصطلاح «حزبالله» مثل امروز نبود؛ امروز همه افتخار میکنند حزباللهیاند، [اما] آن روز آن کسانی که هنوز کاملا از صحنه اداره فکر و سیاست این مملکت کنار نرفته بودند، حزبالله را یک فحش میدانستند و یک بدگویی تلقی میکردند. کلمه حزبالله و حزباللهی میتوانست یک حوزه انسانی و مردمی خاصی را مشخص کند. حزباللهی یعنی آن آدمی که در خدمت اهداف خدایی و انقلاب اسلامی، بیمحابا حرکت میکند و چیزی که از آن ملاحظه کند، یا ندارد، یا موجب ملاحظهاش نمیشود؛ این حزباللهی است. اگر جنگ است، میشتابد به جنگ؛ اگر صدقات است برای اداره حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی و پشت جبهه، هر چه دارد میریزد در طبق اخلاص؛ اگر راهپیمایی زیر آفتاب گرم یا در زمستان سرد است، اول صبح میآید بیرون و تا آخر هست؛ اگر پاسخ گفتن به ندای مسؤولان کشور و همواره تکرار کردنِ شعارهایی است که رهبر بزرگ انقلاب به این مردم داده، او جزو یکی از بهترینهاست و جزو کسانی است که این شعارها را تکرار میکنند. واقعا به معنای واقعی کلمه جزو امت بزرگ پشت سر امام است. این معنای حزباللهی است. [البته] عدهای هم هستند که اینها حرفی هم ندارند که برای اسلام و انقلاب، یک وقت یک کاری هم بکنند اما برایشان در درجه اول، مسائل شخصی خودشان است یا چهره شدنشان؛ اینها حزباللهی نیستند. اینها کسانیاند که اگر انسان بخواهد طرفدار حزبالله باشد، به اینها در موارد زیادی بر خواهد خورد؛ یک جا به مالشان، یک جا به حیثیتشان، یک جا به مکانت اجتماعیشان. شهید رجایی صریح گفت من طرفدار حزبالله هستم. بنده همان وقتی که این حرف را از رجایی شنیدم -که در تلویزیون و رادیو داشت سخنرانی میکرد و من هم داشتم میشنفتم- با خودم گفتم این مرد، عقل و دین را با هم آمیخت، چون یقین است که در یک جامعهای که سالیان درازی با حکومت تبعیض زندگی کرده، در آن واحد، دل همه مردم را نمیشود به دست آورد؛ باید انتخاب کرد و رجایی انتخاب کرد؛ همان چیزی که در آن فرمان(یک) معروف امیرالمؤمنین علیهالسلام به مالک اشتر بود که به عامه مردم و به تودههای مردم رو بیاور و آنها را بطلب، آنها هستند که دلشان با خدا آشناتر و مأنوستر است، بیشتر در خدمت اهداف خداییاند؛ دنبال خواص مردم و گروهها و قشرهای ویژه نرو. عامه مردم هر جا هستند، آنجا اهداف الهی قابل پیاده شدن و تأمین شدن است و رهبران اسلامی این را همیشه به ما توصیه کردهاند.
بیانات حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در مراسم بزرگداشت شهیدان رجایى و باهنر (سال 62)
***
حضرت آیتالله خامنهای چگونه از شهادت رجایی و باهنر با خبر شدند؟
بین من و آقای باهنر همزبانی وجود داشت؛ یعنی خیلی نوشتن هم و گفتنِ هم را میپسندیدیم و قبول میکردیم. قبلا هم کارهای مشترک با هم داشتیم؛ در همین مواضع ما، (یک) مسؤولیت تنظیم بخش تاریخ و انسان را من و آقای باهنر داشتیم و تنظیم کردیم. در قبل از انقلاب- سالهای ۴۸، ۴۹- یک جمع بزرگی در تهران تشکیل شد که مسؤول تهیه [متون] جهانبینی اسلامی بود؛ در آنجا هم -که البته آن جمع تطورات و تحولات فراوانی داشت- بعد از یک سال از شروع کار آن جمع، باز یک بخش مهمی از انجام آن کار جهانبینی، به من و آقای باهنر محول شد که فکر میکنم باید نوشتههای آن بحثهایی که آنوقت با هم کردیم هم در منزل ایشان و در اختیار خانواده ایشان باشد؛ و یک مقدارش هم در اختیار خود من است. علیایحال، من و باهنر کار مشترک نوشتنی زیاد کرده بودیم. من بیمار بودم و تازه از بیمارستان خارج شده بودم و در منزلی در حدود نیاوران استراحت میکردم و در جریان اوضاع و احوال هم قرار میگرفتم؛ یعنی مرحوم شهید رجایی و شهید باهنر و برادران دیگر، مسائل را با من در میان میگذاشتند، ولیکن خود من شرکت فعالی در جریانات نمیتوانستم انجام بدهم. در این اواخر که تدریجا حالم بهتر شده بود، گاهی در جلسات شرکت میکردم؛ کمااینکه در شب قبل از حادثه، من در جلسهای در اتاق خود مرحوم رجایی شرکت کردم که در آن جلسه راجع به مسائل مهم مملکتی صحبت کردیم، بنابراین از محل حادثه دور بودم و بعدازظهر هم بود، من هم بیمار بودم و خوابیده بودم. از خواب که بیدار شدم، از برادرهای پاسدار که پهلوی من بودند، یک زمزمههایی شنفتم. گفتم [قضیه] چیست؟ گفتند که یک بمب در نخستوزیری منفجر شده. من فوقالعاده نگران شدم. گفتم چه کسی آنجا بوده؟ گفتند رجایی و باهنر هم بودهاند؛ من فوقالعاده نگران شدم. با حال بسیار ضعیف و ناتوانی که داشتم، خودم را رساندم پای تلفن، بنا کردم اینجا و آنجا تلفن کردن اما خبرها همه متناقض و نگرانکننده بود. یکی میگفت که حالشان خوب است، یکی میگفت زنده بیرون آمدهاند، یکی میگفت جسدشان پیدا نشده، یکی میگفت در بیمارستانند و من تا اوایل شب که خبر درستی به من نرسیده بود، در حالت فوقالعاده بد و نگرانی به سر میبردم، تا بالاخره مطلب برایم روشن شد. فکر میکنم با آقای هاشمی یا آقای حاج احمدآقا خمینی که صحبت کردم، آنها به من گفتند که مساله اینجوری شده. احساسات من در آن موقع طبیعی است که چه احساساتی بود؛ ۲ دوست عزیز و قدیمی، ۲ انقلابی، ۲ عنصر تراز اول جمهوری اسلامی را از دست داده بودیم و من شدیدا احساس خسارت میکردم، احساس ضایعه میکردم، احساس غم میکردم و از طرفی نسبت به آن کسانی که عاملان این حادثه بودند احساس خشم میکردم و لذا هم بود که فردا صبح زود با اینکه خیلی بیحال بودم، پاشدم سوار ماشین شدم، آمدم برای تشییع جنازه به مجلس و با اینکه اطبا همه من را منع میکردند که شرکت نکنم و دخالت نکنم، دیدم طاقت نمیآورم که در مراسم شرکت نکنم؛ آمدم آنجا روی ایوان جلوی مجلس و یک سخنرانیای هم با کمال هیجان کردم که دور و بر من را دوستان گرفته بودند که نبادا من بیفتم؛ از بس هیجان داشتم.
گفتوگوی مطبوعاتی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در مردادماه سال 61
***
سخنرانی شهید رجایی در شورای امنیت سازمان ملل
انقلاب اسلامی راهی نو برای مستضعفان جهان گشوده است
شهید رجایی نخستین مقام عالیرتبه ایرانی بود که در شورای امنیت سازمان ملل سخنرانی کرد. شهید محمدعلی رجایی مهرماه 1359 که نخستوزیر دولت بنیصدر بود به سازمان ملل رفت و در شورای امنیت از نظام حاکم بر کشورهای جهان انتقاد کرد و از مظلومیت مردم ایران و انقلاب اسلامی سخن گفت. بخشی از سخنان شهید رجایی در شورای امنیت سازمان ملل به شرح ذیل است: حضور ما در این شورا صرفا به دلیل رساندن ندای مظلومیت ملت مسلمان و به پا خاسته ایران به گوش مردم سراسر جهان و هشدار به آنها از بابت خطر سرکوب انقلاب و بازتاب آن بر مبارزات تمام خلقهای در بند است. ما متعجبیم، کسانی که خود را پایبند انسانیت میدانند، چگونه در مقابل این اعمال وحشیانه و ضدبشری و این تجاوز آشکار سکوت کرده و یا ادعای بیطرفی میکنند؟ ملتها چگونه به نمایندگان خود اجازه میدهند که در محافل بینالمللی بگویند ما بیطرف هستیم؟ ما میدانیم که بسیاری از انقلابیون دنیا در اینجا حاضر شده و حقوق ملت خود را مطالبه کردهاند ولی در نهایت، همیشه این ملتها بودهاند که توانستهاند با قهر انقلابی و با دست خویش تجاوزگران را بر جای خود بنشانند. ملت مظلوم و قهرمان ما نیز با الهام از مکتب حیاتبخش اسلام و تحت رهبری مرجع عالیقدر، امام خمینی سرانجام خواهد توانست متجاوزین را شکست داده و حقوق حقه خود را از آنان باز پس گیرد. ابرقدرتها میخواهند در خاورمیانه، اسرائیل دیگری را بر مردم تحمیل کنند. مگر هنوز جنایات آمریکا در سرکوبی خلق محروم و برادر، فلسطین و مردم مسلمان جنوب لبنان کامل نشده است که کوشش در تشکیل اسرائیلی دیگر تحت پوشش ناسیونالیزم عربی میکنند؟ آیا صهیونیستهای اسرائیل برای انجام جنایات آنان در منطقه کافی نبودهاند که دولتی دیگر به سرکردگی صدام را به نابودی معیارهای انسانی و تأمین قصد قدرتطلبانهشان وادار میکنند؟ مردم محروم دنیا و نیز همه کسانی که از شرق و غرب سرخوردهاند، باید بدانند که انقلاب اسلامی ما راهی نو برای همه مستضعفین جهان گشوده است. انقلاب ما استقلال را با نیروی ملت به دست آورده و بقای آن را نیز با فداکاری خود آنان و بینیازی از دیگران تضمین خواهد کرد. ما معتقدیم و به تجربه دریافتهایم آنچه در جنگ سرنوشتساز است ایمان و اعتقاد جنگندگان میباشد، نه سلاح و مهمات. و بر این اساس از هماکنون با قاطعیت اعلام میداریم که در این جنگ تحمیلی، ایمان اسلامی و انقلابی مردم، برنده واقعی و اصلی خواهد بود نه آواکسهای آمریکایی و نه توپولوفهای روسی. ما در این جنگ تنها از تمامیت ارضی و منابع اقتصادی خود دفاع نمیکنیم، بلکه از شرف انسانی و حیثیت مردم مسلمان کشورمان نیز حراست میکنیم و به خاطر رهبری انسانیت به سوی آرمانهای اصیل انسانی، میجنگیم و میدانیم که این جنگ تحمیلی در نهایت و به طور قطع به پیروزی حق بر باطل خواهد انجامید. ما به دنیا ثابت میکنیم، بدون اینکه برای مبارزه با استعمار غرب به دامن استعمار شرق پناه بریم، قادریم روی پای خویش بایستیم و برای حفظ استقلال خود بیشترین بها را بپردازیم.
نقطه عطف حضور شهید رجایی در سازمان ملل به کنفرانس مطبوعاتی وی بازمیگردد؛ زمانی که نخستوزیر شهید ایران در برابر دوربین رسانههای جهان پای برهنه خود را روی میز گذاشت و گفت: «من به مدت ۲ سال در زندانهای رژیم شاه معدوم، زندانی کارتر و آمریکا بودم. آثار شکنجه و سختیهایی که در زندان بر من روا شد، بعد از 4 سال هنوز بر بدنم نمایان است. من 2 سال تمام ضربات شلاقهای کارتر را بر پای خود احساس کردم و این در حالی است که ما با گروگانها در جاسوسخانه، رفتاری کاملا انسانی داریم».
ارسال به دوستان
شنیدههای «وطنامروز» حاکی از وجود برخی بندهای غیرمنطقی در پاسخ اخیر آمریکا به پیشنهاد ایران درباره توافق هستهای است
زیادهخواهی ممنوع!
برخی مفاد پاسخ آمریکا ماهیت توافق هستهای را به طور کامل تغییر میدهد و مسأله انتفاع تهران از توافق را زیر سؤال میبرد
گروه سیاسی: تهران اعلام کرد بررسیهای کارشناسی پاسخهای واشنگتن ادامه دارد و این امر پیش از این هفته پایان نخواهد پذیرفت. بر این اساس منابع مطلع اعلام کردند بررسی پاسخهای آمریکا دستکم تا پایان هفته جاری ادامه خواهد داشت. این منابع دیروز یکشنبه اعلام کردند بررسی دقیق پاسخهای آمریکا به محورهای اصلاحی ایران درباره ایدههای هماهنگکننده اتحادیه اروپایی همچنان در سطوح کارشناسی در جریان است و این روند حداقل تا پایان هفته جاری ادامه خواهد داشت. به گزارش «وطنامروز»، بعد از اینکه ایران پاسخ خود به پیشنویس توافق احیای برجام و لغو تحریمهای آمریکا علیه ایران را به اتحادیه اروپایی تحویل داد، آمریکا نیز پاسخ خود به نظرات تهران را تحویل داد. واشنگتن زمانی نزدیک به 10 روز را صرف ارائه پاسخ به هماهنگکننده اروپایی کرد. با این وجود سخنگوی وزارت امور خارجه روز چهارشنبه گذشته از دریافت پاسخ دولت آمریکا به نظرات جمهوری اسلامی ایران برای حلوفصل موضوعات باقیمانده در مذاکرات رفع تحریم، از طریق هماهنگکننده اروپایی خبر داد.
این در حالی است که «بلومبرگ» 2 روز قبل به نقل از برخی مقامهای مطلع غربی خبر داد موانع بر سر راه توافق برجام همچنان ادامه دارد و تحقیقات آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ضمانتهای اقتصادی، همچنان محل منازعه طرفین است. در این گزارش به نقل از این «مقامهای مطلع» آمده است: «ایالاتمتحده و ایران بر سر جزئیات کلیدی یک توافق قریبالوقوع برای احیای توافق هستهای با هم اختلاف دارند و ممکن است چند هفته برای حل اختلافاتشان زمان نیاز باشد». رسانه آمریکایی ادامه داد: «با پاسخ واشنگتن و تهران به پیشنهاد نهایی اتحادیه اروپایی که در ازای به عقب برگرداندن برنامه هستهای رو به گسترش ایران، تحریمها علیه اقتصاد این کشور از جمله صادرات نفت را کاهش میدهد، انتظارات برای یک پیشرفت قریبالوقوع بالا رفت». همچنین یک سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید ضمن اذعان به وجود شکافها و اختلافات در مذاکرات، اعلام کرد واشنگتن در حال ادامه دادن به مذاکره است. به نوشته این رسانه آمریکایی: «۲ مقام دیگر که از مذاکرات مطلع بودند، گفتند اختلافات بر سر تحقیقات ناظران بینالمللی (بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی) درباره فعالیت هستهای گذشته جمهوری اسلامی و دریافت ضمانتهای اقتصادی مورد درخواست تهران در صورت خروج دولت آینده آمریکا از توافق ادامه دارد.
«وطنامروز» اطلاع کسب کرده برخی از تغییراتی که دولت آمریکا در پاسخ ارسالی خود به هماهنگکننده اروپایی در متن پیشنویس اعمال کرده، کاملا زیادهخواهانه بوده و ارتباط مستقیمی در بیاثر کردن و خنثیسازی انتفاع ایران از توافق دارد و مغایر با خواستههای مشروع و قانونی کشورمان است.
با آنکه آمریکاییها از پاسخ خود محتوایی منتشر نکردهاند اما وبسایت اسرائیلی واللا پنجشنبه در گزارشی نوشت آمریکاییها در پاسخی که روز چهارشنبه (2 شهریور) برای ایران ارسال کردند، مواضع خود را نسبت به گذشته قدری سختتر کردند. واللا گزارش داد: کاخ سفید به اسرائیل گفته حتی در صورتی که رئیسجمهور بعدی آمریکا از برجام خارج شود، هرچند همچنان شرکتهایی که با ایران تجارت میکنند تا ۲ سال و نیم از تحریمها معاف خواهند بود اما در مقابل ایران هم متعهد میشود تا آن زمان به اجرای کامل تعهداتش در برجام ادامه دهد و حق خروج از توافق را نخواهد داشت.
در همین حال رایزنیهای دیپلماتیک در خلال پاسخهای رفت و برگشت تهران- واشنگتن همچنان ادامه دارد. در این راستا وزیر امور خارجه با همتای عمانی خود به گفتوگو پرداخت. در این گفتوگوی تلفنی دو طرف درباره مسائل دوجانبه، منطقهای و آخرین روند مذاکرات رفع تحریمها گفتوگو کردند. حسین امیرعبداللهیان پنجشنبه گذشته نیز با وزیر خارجه قطر و دبیرکل سازمان ملل درباره آخرین روند مذاکرات برای لغو تحریمها به صورت تلفنی رایزنی و گفتوگو کرده بود. در همین حال مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی هم در گفتوگو با یک نشریه اتریشی با ابراز خوشبینی نسبت به حصول توافق خاطرنشان کرد: ما در این مذاکرات به لحظه سرنوشتساز و مهمی رسیدهایم. جوزپ بورل در گفتوگو با روزنامه کرونن سایتونگ در پاسخ به سوالی درباره سرنوشت مذاکرات احیای برجام و متن پیشنهادی اتحادیه اروپایی برای حصول توافق نهایی اظهار داشت: من پاسخ آمریکا را دریافت کردهام. اکنون ایران باید به آنها پاسخ دهد. ما در این مذاکرات به لحظه حساس و سرنوشتسازی رسیدهایم. مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی ادامه داد: من خوشبین هستم. این، آخرین میلیمترهاست. (احیای برجام) جهان را به جای ایمنتری تبدیل میکند. وزیران امور خارجه ایران و عمان دیروز یکشنبه به صورت تلفنی با یکدیگر رایزنی کردند.
* شکاف بی سابقه در تلآویو
صهیونیستها در مواجهه با برنامه هستهای ایران در یک مخمصه راهبردی گرفتار شدهاند به طوری که دستگاه تصمیمگیری تلآویو در این باره با اختلال مواجه شده و شکاف بیسابقهای در میان مقامات رژیم صهیونیستی شکل گرفته است. در این میان تنها برخی مقامات این رژیم به این نکته اذعان میکنند که تحریک ترامپ به خروج از برجام اشتباه بوده است و پیشروی برنامه هستهای ایران را به نقطهای بیبازگشت رسانده است. همین چند روز قبل بود که ایهود اولمرت، نخستوزیر پیشین اسرائیل بهشدت به بنیامین نتانیاهو تاخت و او را به دلیل سیاستهایی که علیه توافق هستهای برجام داشت مسبب وضعیت کنونی دانست. با این حال، زمان به ضرر صهیونیستها در حال سپری شدن است. وزیر جنگ رژیم صهیونیستی گفته ایران در برنامه هستهای خود به دانش و تواناییهایی دستیافته که قابل بازگشت نیست. بنی گانتس، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی که برای گفتوگو درباره مذاکرات احیای توافق هستهای به آمریکا سفر کرده است در سخنرانی خود در نشستی با اندیشکدههای مستقر در واشنگتن به اظهارنظر درباره متن پیشنویس توافق احیای برجام پرداخت و گفت: لازم است توافق در حال شکلگیری میان ایران و آمریکا بویژه در زمینه بندهای غروب بهبود یابد. به نوشته روزنامه «تایمز آو اسرائیل»، وی در ادامه تصریح کرد: ایران در سالهای اخیر به دانش، زیرساختها و تواناییهایی دست یافته است که بسیاری از آنها غیرقابل برگشت هستند. گانتس با تکرار ادعاهای واهی خود علیه ماهیت برنامه هستهای کشورمان گفت: این امر به ایران اجازه میدهد برنامه هستهای خود را در طول دوره توافقی که محدودیتهای کمتری دارد، گسترش دهد و ایران زمانی که این توافق در سال 2031 به پایان برسد، میتواند به سلاح هستهای دست یابد. تلآویو در حالی تحرکات دیپلماتیک خود و تماس با واشنگتن جهت مخالفت با احیای برجام را شدت بخشیده که شکاف بیسابقه میان سران و نهادهای این رژیم در مخالفت با توافق هستهای افزایش یافته است. چند روز قبل یک مقام ارشد وزارت جنگ رژیم صهیونیستی با ارائه جزئیاتی درباره دیدار بنی گانتس، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی و جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا گفت: بنیگانتس به مشاور امنیت ملی کاخ سفید مخالفت اسرائیل با توافق در حال شکلگیری با ایران برای احیای توافق هستهای ۲۰۱۵ را اعلام کرده است، چراکه معتقد است این یک توافق بسیار بد است. این مقام وزارت جنگ رژیم صهیونیستی افزود: برنامه هستهای ایران از زمان خروج دونالد ترامپ (رئیسجمهور پیشین آمریکا) از توافق هستهای در سال ۲۰۱۸ گسترش یافته است. از نظر من این اقدام ترامپ اشتباه بود. وی گفت اسرائیل تلاش کرده است تا حد امکان در یکسری جنبههای خاص بر این توافق تاثیر بگذارد اما همانطور که میدانید در حال حاضر (توافق) به نفع اسرائیل نیست. این مقام صهیونیست تصریح کرد آنها به دنبال طولانیتر و قویتر کردن توافق احتمالی با ایران هستند. در همین حال رسانههای صهیونیستی گزارش دادند یائیر لاپید، رئیس موساد را به دلیل اظهاراتش درباره احیای برجام و انتقاد از دولت بایدن برای حصول توافق با ایران توبیخ کرده است. به نوشته روزنامه هاآرتص، یائیر لاپید، نخستوزیر رژیم صهیونیستی از داوید بارنیا، رئیس سازمان جاسوسی موساد خواسته است درباره اظهارات روز پنجشنبه خود درباره مذاکرات دولت جو بایدن (رئیسجمهور آمریکا) برای حصول توافق با ایران بر سر احیای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) توضیح دهد. بارنیا گفته بود دولت آمریکا برای دستیابی به توافق با ایران عجله میکند، توافقی که از نظر او وحشتناک است. وی همچنین گفته بود توافق هستهای جدید با ایران مانع اقدام موساد علیه جمهوری اسلامی ایران برای محافظت از منافع امنیتی اسرائیل نمیشود. رئیس موساد همچنین گفته بود: ما با حزبالله سر و کار داریم، نه با آمریکا. ما با جهاد اسلامی سر و کار داریم، نه آمریکا و بهعلاوه با شبهنظامیان و سپاه [ایران] در سوریه. ما باید با این موضوع مقابله کنیم. واضح است که ایالاتمتحده میتواند یک روز برخیزد و [منطقه را] ترک کند. ما نمیتوانیم ترک کنیم، ما اینجا هستیم. تفاوتهای مفهومی و تفاوتهایی در جهانبینی ما وجود دارد.
ارسال به دوستان
غبارروبی مضجع مطهر رضوی در سفر رهبر انقلاب به مشهد مقدس
مضجع مطهرثامنالحجج حضرت علیبنموسیالرضا علیهالسلام با حضور حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در فضایی آکنده از معنویت غبارروبی شد. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر معظم انقلاب در سفر به مشهد مقدس -که به دنبال تغییر شرایط کرونایی کشور انجام شد- در مراسم غبارروبی مضجع نورانی حضرت امام رضا علیهالسلام که با حضور جمعی از علما و خادمان حرم رضوی و با تلاوت کلامالله مجید و زیارت جامعه کبیره و ذکر مصائب اهلبیت علیهمالسلام در روزهای پایانی ماه محرم برگزار شد، شرکت کردند
ارسال به دوستان
گزارش والاستریت ژورنال: تقویت روابط ایران و روسیه و افزایش همکاریهای تجاری و نظامی 2 کشور، آمریکا را نگران کرده است
وحشت آمریکا از بلوک تحریمیها
گروه سیاسی: یک روزنامه آمریکایی در تحلیلی با اشاره به تقویت روابطه تهران و مسکو، گسترش تعاملات ایران و روسیه را موجب نگرانی آمریکا خواند.
به گزارش «وطنامروز»، حوادث جهانی با سرعت زیادی نظم تکقطبی جهان پس از جنگ سرد و ابرقدرتی آمریکا را تهدید میکند. حالا دیگر گمانهزنیها بیش از آنکه بر آینده تحولات حول تثبیت نظم مستقر تاکید داشته باشد نگاه خود را به ظهور قطبهای جدید قدرت و واکنشی که نسبت به نظم آمریکایی از خود نشان میدهند معطوف کرده است.
نظم آمریکایی جهان در دهههای گذشته همواره سعی داشته با سیاست پاداش و تنبیه ضمن تقویت برخی دولتها برای تثبیت ایده آمریکایی اداره جهان، با وارد کردن فشار حداکثری به دولتهایی که هژمونی جهانی آمریکا را تهدید میکنند عملا هزینه ایستادن دولتهای مستقل در برابر نظم مستقر را به حداکثر برساند. در این مسیر نظامهای بینالمللی هم به عنوان شبکهای گسترده در چارچوب تقویت و تثبیت نظم آمریکایی امکان همگرایی دولتهای تنبیه شده را به حداقل ممکن میرساندند. در چنین فضایی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی مردم ایران که منادی ارزشهای دینی و طرفدار ایده وحدت امت اسلامی در برابر مستکبران خارجی بود، همواره در صدر سیاستهای تنبیهی غرب از جمله تحریمهای اقتصادی بوده است؛ تحریمهایی که از آغاز دهه90 با شدت و حدت بیشتری علیه کشورمان اعمال شد تا ضمن قرار دادن ایران انقلابی در مضیقه اقتصادی، دیگر دولتهای جهانی را از ایستادگی در برابر نظم آمریکایی منصرف کند.
معدود بودن دولتهای تحریم شده از یک سو و فقدان پیوستگی اقتصادی این کشورها با یکدیگر باعث میشد تعاملات اقتصادی در «بلوک تحریمیها» نیز چندان گسترده نباشد. با این حال همکاریهای ایران و ونزوئلا در حوزه انرژی تبدیل به نمادی برای روشن ساختن وجهی از همگرایی میان دولتهای تحریم شده به حساب میآمد. ایده «بلوک تحریمیها» اما در گذر حوادث جهانی بیش از پیش تقویت شد و با بالا گرفتن سطح نزاع روسیه و چین با آمریکا و تهدید واشنگتن مبنی بر تحریم کردن این 2 کشور، بسیاری خبر از آغاز فصلی جدید در نظام بینالمللی دادند؛ نظمی که هر چند به یکباره و در کوتاهمدت دچار تغییرات گسترده نمیشد اما با افزایش بازیگرانی که دامنه تعاملات خود را در بیرون نظم آمریکایی تنظیم میکردند عملا امکان تشویق و تنبیه از سوی آمریکا را کاهش میداد.
جنگ اوکراین به عنوان صحنه رویارویی روسیه با مهمترین ائتلاف نظامی غرب (ناتو) به عنوان مهمترین نزاع جهانی پس از پایان جنگ سرد و آغاز جهان تکقطبی، سیمای ترک برداشتهای از جهان تحت مدیریت آمریکا را به نمایش گذاشت. در این میان ضعف ضریب تاثیرگذاری تحریمهای غرب علیه روسیه و بالا گرفتن نزاع چین و آمریکا، برندگی ابزار تحریم به عنوان جدیترین سیاست تنبیهی غرب را نمایان کرد. افزایش روزافزون قدرت اقتصادی چین و نقش تعیینکننده روسیه در بازار انرژی جهانی، ابزارهای تنبیهی آمریکا را در موقعیتی متفاوت قرار میداد که میتواند به تحمیل فشار به کشورهای غربی منتهی شود. به همین خاطر تحولات پیوسته جنگ اوکراین بیش از آنکه در محدوده جغرافیایی جنگ به چشم بیاید در دیگر نقاط جهان نیز خود را نمایان کرد.
در چنین فضایی طرح تعبیر «جهان در آستانه یک نظم جدید» از سوی رهبر حکیم انقلاب نشان از آگاهی جمهوری اسلامی نسبت به تحولات آتی جهان داشت. تقویت مراودات و تعاملات ایران و روسیه در این فضا نشانهای از تشکیل یک بلوک جدید در سایه تحریمهای آمریکا دارد که میتواند به کاهش اثربخشی ابزار تحریمی واشنگتن منتهی شود. آنچنان که با گسترش تعاملات 2 کشور، مقامات آمریکایی صراحتا از شکلگیری چنین مناسباتی اعلام نارضایتی کرده و حتی ایران را به انتخاب میان برجام و روسیه دعوت کردند.
* نزدیک شدن ایران و روسیه، واشنگتن را نگران کرده است
در جدیدترین مورد از تکرار نگرانیهای غرب از نزدیکی ایران و روسیه و شکلگیری «بلوک تحریمیها» اخیرا «بنوا فوکن» ستوننویس روزنامه «والاستریت ژورنال» در تحلیلی نوشت روسیه و ایران در حال تقویت روابط خود با توجه به تحریمهای غرب علیه هر دو کشور هستند که واشنگتن را نگران کرده است. به نوشته این روزنامه آمریکایی، «ایران و روسیه روابط محکمتری از همیشه برقرار میکنند، زیرا انزوای بینالمللی آنها، ۲ دشمن سرسخت آمریکا را به سمت همکاریهای تجاری و نظامی بیشتر سوق میدهد و واشنگتن را نگران میکند.» به گزارش خبرگزاری «تاس»، در ادامه این گزارش آمده است: این ۲ کشور مخالف نظم جهانی به رهبری ایالات متحده هستند و هر دو از تحریمهای شدید ایالات متحده رنج میبرند. اتحاد نزدیکتر روسیه و ایران به هر دو کشور کمک میکند تا با یافتن بازارهای جدید برای محصولات خود و تقویت همکاریهای نظامی، تأثیر تحریمهای غرب را کاهش دهند». بر اساس این گزارش، «به طور کلی، تجارت دوجانبه بین روسیه و ایران در سال جاری ۱۰ درصد افزایش یافته است. بر اساس اعلام روسیه، در سال ۲۰۲۱ تجارت بین ۲ کشور ۸۰ درصد افزایش یافت و به 4 میلیارد دلار رسید».
پیمان دوجانبه پولی میان ایران و روسیه و پیشبینی افزایش 2.5 برابر مبادلات تجاری 2 کشور در 3 سال آینده نشانههایی از تضعیف ابزار تحریمی غرب در مسیر تعاملات تهران و مسکو دارد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|